O Bҽɳιɱ Oʅʂυɳ Dυɳყαʅαɾ ʂιȥιɳ
me & you

درک عشق...

معمولاً ساعت از دوازده شب كه ميگذرد،
پيغامى دريافت ميكنيد با اين تيتر؛
بيدارى...؟
اين يعنى يك نفر روى شما حساب كرده!
خوب فكرهايتان را بكنيد...
باز كردن اين پيغام عواقب دارد!
بايد سنگِ صبور باشيد
بايد حوصله داشته باشيد
بايد خودتان را بگذاريد جاى ارسال كننده ى پيغام!
يك نفر آنطرفِ خط دارد جان ميكَند!

♥ نوشته شده در یک شنبه 28 شهريور 1395 ساعت 20:43 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


کاش کسی مرا بلد باشد...

دلم می‌خواست کسی باشد
که مرا بلد باشد
بلد بودن مهم‌تر از عاشق بودن
یا حتی دوست داشتن است

کسی که تو را بلد باشد
با تمام پستی بلندی‌هایت کنار می‌آید
می‌داند کی سکوت کند
کی دزدکی نگاهت کند
کی سرت داد بزند
و کی در اوج عصبانیت
محکم در آغوشت بگیرد!

کاش کسی باشد
که مرا بلد باشد…

♥ نوشته شده در یک شنبه 28 شهريور 1395 ساعت 20:40 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


طعم لبات...

I smoke to feel something on my lips 
But there is nothing like your lips

 

من‌سیگار‌میکشم تا چیزی روی لبام احساس کنم
اما‌ هیچی ‌مثل. لبای‌تو نمیشه...

♥ نوشته شده در یک شنبه 28 شهريور 1395 ساعت 20:37 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


ساده تر... احمق تر...

Experiense show me that
If you ' re kind
People thinked you're stuped

تجربه بهم ثابت کرده
هرچی مهربون تر باشی
احمق تر فرض میشی

♥ نوشته شده در یک شنبه 28 شهريور 1395 ساعت 20:35 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


عشق یعنی...

عشق یعنے

به سادگے

دست ڪسے را مےگیرے

و به سختے

هرگز رهایش نمےڪنے!

 

M  &  N

♥ نوشته شده در یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت 12:32 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


عشق واقعی...

true love isn't found

it's built

عشق واقعی  وجود نداره،ساخته میشه

 

M & N

♥ نوشته شده در یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت 12:14 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


pazell...

détruir le puzzle du coeur de la personne n'est pas l'art
qaund pouvras faire le nouveau puzzle avec les piéces du coeur de la personne tu est artiste..


پازل دل یکی رو بهم ریختن هنر نیست
هر وقت تونستی با تیکه های شکسته دل یک نفر پازل جدید براش بسازی هنر کردی..

♥ نوشته شده در یک شنبه 21 شهريور 1395 ساعت 12:12 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


خاطره تلخ...

پرسیدم: «چند تا مرا دوست نداری؟» روی یک تکه از نیمرو، نمک پاشید. گفت: «چه سوال سختی.» گفتم: «به هر حال سوال مهمیه برام.» نشسته بودیم توی فضای باز کافه سینما. داشتیم صبحانه می خوردیم. کمی فکر کرد و گفت: «هیچی.» بلند بلند خندید. گفتم: «واقعا؟» آب پرتقالم را تا ته سر کشیدم. «واقعن هیچی دوستم نداری؟» گفت: «نه نه. صبر کن. منظورم اینه که تو جوابِ چند تا مرا دوست نداری، هیچی. یعنی خیلی دوستت دارم.» گفتم:«نه. اینطور نمیشه، تو گفتی هیچی.»

 تکه ای از ژامبونِ‌ لوله شده را برید. گفت: «نه. اون اشتباه شد. هزار تا.» شروع کردم به کولی بازی. موهام را کشیدم. گفتم: «یعنی هزار تا منو دوست نداری؟» دختر و پسری که میز کناری نشسته بودند، با تعجب نگاهمان می کردند. گفتم: «این واقعن درست نیست. من این حجم از غصه رو نمی تونم تحمل کنم که تو منو هزار تا دوست نداشته باشی.» داشت با نوک چنگال، لوبیا قرمزهای توی ظرف را بازی می داد. گفت: «نمی دونم واقعن. خیلی سوال سختیه» لپ هاش گل انداخته بود. گفت: «شاید این سوال از اول هم غلطه. نباید بهش جواب می دادم.» گفتم: «باشه بذار یه جور دیگه بپرسم. اینطوری شاید راحت تر باشه برات. چند تا دوستم داری؟»

لبخند زد. چشم هام را گرد کردم و گفتم: «هان؟» بقیه دختر و پسرها و زن ها و مردها هم داشتند ما را تماشا می کردند. نانِ تُستِ کَره ای را گاز زدم و بقیه اش را گذاشتم گوشه بشقاب. داشت نگاهم می کرد. با آن چشم های سیاه درشت و گونه سرخ و لب های اناری. گفت: «هیچی.» پرسیدم: «هیچی؟» شانه اش را انداخت بالا. گفت: «هیچی دوستت ندارم.» لب و لوچه ام را آویزان کردم. گفت: «میمیرم برات و این ته همه دوست داشتن هامه.» داد کشیدم «هورا.» دست هایم را گره کردم و آوردم بالا. پیش خدمت ها داشتند با هم پچ می زدند. یکی شان آمد جلو و گفت: «قربان. اینطوری مردمو می ترسونید.» پرسیدم: «چطوری؟» آهسته تر گفت: «اینکه دارید با خودتون بلند بلند حرف می زنید.» به صندلی روبرویی اشاره کرد. خالی بود. بشقابِ صبحانه گرم، دست نخورده، سرد شده بود و نان ها خشک. خواستم بپرسم دختری که اینجا روبروی من نشسته بود، کجا رفت که همه چیز یادم افتاد. هشت سال گذشته بود.

♥ نوشته شده در سه شنبه 2 شهريور 1395 ساعت 15:10 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


هر وقت باهات هستم...

Whenever I'm alone with you
You make me feel like I am home again
Whenever I'm alone with you
You make me feel like I am whole again

 


هروقت که باهات تنها هستم
باعث میشی احساس کنم که دوباره خونه ام
هروقت که باهات تنها هستم
باعث میشی احساس کنم که دوباره کامل شدم

 

M-N

♥ نوشته شده در پنج شنبه 21 مرداد 1395 ساعت 11:0 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


اهمیت دادن تو برای من ...

everyone knows
noone is look like you for me
but I'm for you look like everyone

همه میدونن
هیچکس برام مثل تو نیست
اما من واسه تو مثل همم

 

M-N

♥ نوشته شده در پنج شنبه 21 مرداد 1395 ساعت 10:58 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


بهشت...

Heaven's a heartbreak away
بہشتـ جآییہ کہ غمـ توشـ وجود ندآره

 

M-N

 

 

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:57 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


عشق عر روزی ...

Who siad that people fall in love once ? Thats bullshit :|
Hmm for example ...
I fall in love with u every single day,again,and again,and all over again ...!!!


كى گفته كه آدما فقط يكبار عاشق ميشن ؟
مزخرفه (مسخرس) همم براى مثال..
من هر روز،دوباره،دوباره

ودوباره عاشقت ميشم !

 

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:50 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


عشق یعنی ...

Love meant that you care for another person's happiness more than your own.
No matter how painful the choices you face might be.


عشق يعني اينكه تو به خوشحالي هاي يكي ديگه بيشتر از ماله خودت اهميت بدي.
مهم نيست ممكنِ چقدر انتخاباي كه ميكني دردناك باشه.

M-N

 

 

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:46 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


امید

Finche cè vita cè sprenza.


جايى كه زندگى هست اميد هم هست.


M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:44 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


عشق...

ѕoмeтιмeѕ ι мυѕт ĸeep ѕιlenт,
love woυld reѕpond.no doυвт...!


گاهی وقتا باید سکوت کرد..
عشق پاسخگو خواهد بود.
شک نکنـ..!

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:40 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


M آغوش N ...

آغوش تو که باشد...

خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست و تپش

های قلبت می شود لالایی کودکانه ام آغوش تو که باشد...

صبح چشمانم در نگاه تو... بیدار می شود

 

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:23 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


M آغوشت N ...

آغوش تو مستحکم ترین قلعه ی دنیاست...

میخواهم تا ابد پادشاه قلعه تو باشم...

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:19 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دوستت دارم..

موهایم همرنگ دندانهایم شد

باز هم با عشق مینویسم دوستت درم

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:12 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


به سلامتی...

به سلامتی قشنگترین موسیقی دنیا:
یعنی صدای قلب کسی که همه زندگیته

 

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:7 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دوستت دارم...

در غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم.

تاوان آن هرچه میخواهد باشد

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 18:3 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دورم ...

دورم ز تو ای خسته ی خوبان چه نویسم؟

 

 با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

 

ترسم زقلم شعله کشد صفحه بسوزد

 

با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟

 

M-N

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 17:58 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


خواسته دلم...

بیمارستانم دکتر گفته اگر نفست نیاد میمیری

خبر دادم بهت بگم نفسم بیا

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 17:56 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


بی قراری...

بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست

آه بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

♥ نوشته شده در چهار شنبه 20 مرداد 1395 ساعت 17:52 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دل نوشته..

دو روز که پیـــشش نبودم….
شــــــــــدم
غَــــــــریبـــه
یکــــــی هم جامو گــــــــــرفت
که اسمش
رَقـــــــــیبه

کلًا رســـــم عاشقی این روزا
خیـــــلی
عجیــــــــبه
نمیــــدونم شایــدم
طــرفمون
نانجــــــــــیبــه
….” مــــــــــــــن ” خيلــــــــــي جـاهــــــا……

از خودے خــــــــــوردم … !!!

ولے وقتے….
” تـــــــــــو ” جـــــــــا زدے…..

جـــــــا خــــــــــوردم … !!!….

↓❂✘ســـــــــــــادگــــــی جــــــــــــــــــرم اســتـــــــــــــــــــــــ!
ومـــــــــــــــن مجـــــــــــــــــرم سابقــــــــــــه دار….√→→❂ ↓↑
. تـــو❢
اوجِ❢
جَوانــی
شُــدَم❢
یِـــه❢
رَوانــــی❢❢
《هـــــــــــے رفیـــــــق》
↓↓↓↓↓
❂✘زمــــ‍ـــ‍ــــــین اگه خــــ‍ـــ‍ــــ‍ـــــــــوب بود…      .                        
خـــــ‍ـــ‍ــــــدا نمــــ‍ـ‍ــــــیرفت اون بـالا

♥ نوشته شده در یک شنبه 8 فروردين 1395 ساعت 17:30 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


ساده

همیشہ ســــــــــادہ  بودَم   ..
    
       ســــــــــادہ سلام ڪَــــــــــردَم   ..
     
           ســــــــــادہ دِل دادَم   ..
      
              ســــــــــادہ مُحبَت ڪَردَم   ..
           
      ســــــــــاده   باوَر   ڪَــــــــــردَم ..
       
  ســــــــادہ چَشم گُفتــــــــــَم ..
     
        ســــــــــاده وابَسٺہ شُــــــــــدَم ..
    
             اَما سَخٺ دِلَم را شِڪَسٺَند..!
                               
          خیــــــــــلے سَخــــــــــٺ..!
     
↻ ڪــــــــــاش آنقَدر ســــــــــاده نبودم.↻

♥ نوشته شده در یک شنبه 8 فروردين 1395 ساعت 17:26 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


❤️دل نوشته هاي من❤️

❤️دل نوشته هاي من❤️
چرا دروغ...
امروز اعتراف میکنم...
دوستت دارم...
همه میگن قیدتو بزنم
اما نمیزنم...
اره شاید هیچ وقت مال من نشی،
اما میخوام که دوست داشته باشم...
همه میگن فراموشش کن،منم میگم نمیتونم...
اشکال نداره،
زجر میکشم اما تو دلم نگه میدارمت...
این همه مدت با نداشتنت عاشقت موندم...
شماهایی که میگید لیاقتت بیشتر از اینه
من حرف از لیاقت نمیزنم،
حرفه من عشقه،عشق...
چیزی که همتون فکر میکنید تجربه اش کردید
اما فقط فکر میکنید!
عشقم...
حرف آخر...
از همه چیزم بخاطرت گذشتم...
غرورم
شخصیتم
دوستام
الانم فقط زندگیم مونده
از اونم میگذرم بخاطرت
هیچ کدوم نفهمیدی
اما مهم نیست...
من از اینا نگذشتم که بیای سمتم،
گذشتم چون وظیفه عاشقه که بخاطره عشقش از همه چیز بگذره...

 

♥ نوشته شده در پنج شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 21:48 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


خیانت...

❇️دختر :عشقم عشقم من اومــدم
✴️پسر:کــجا بودی؟؟
❇️دختر :دوستم با عشقش قرار داشت رفتــه بودم پیشش تا تنــها نباشه
✴️پسر:مگه من بهـــت نگفـته بودم با دوســتات نری قرار
❇️دختر : آره ولی اون ول نمیــکرد میگفت باید بیای
✴️پسر:مگه نمی دونســتی من ناراحــت میشــم اگه بری
❇️دختر : خب چیکار کنم توأم همــش گیر میــدی
✴️پسر:به من چرا نگفــتی؟
❇️دختر : چون می ترسیـــدم نزاری برم بعدشم دوستم باهام قهر کنه
✴️پسر:دیـروز یادت رفت چقدر التمــاس می کردم
❇️دختر : وا چه التمــاسی؟؟؟
✴️پسر:بهت گفــتم دلــم برات تنگ شده می خوام ببینــمت
❇️دختر : ای وای راست میگــی اصلا هواسم نبود
✴️پسر :صبح اومــدم نشستم جلو درتون فقط دوس داشتـــم از دور هم شــده فقط یه لحظه نگات کنــم
❇️دختر : امرووززز؟؟
✴️پسر:پسره خیلی خوشگــل بود خیلی بهش حـــسودیم شد
❇️دختر : کـــدوم پسره؟چی میگی؟؟
✴️پسر:همونی ک اومد جــلو درتون سـوار ماشینـــش شدی
❇️دختر : دیــوونه اون عشـــق دوســتم بود چون خونــه‌ی ما نزدیــک بود اول اومــد دنبال من
✴️پسر:میـدونم
❇️دختر : از کجا میـــدونی؟؟
✴️پسر:دیروز وقتـی رفیقــم عکســتو بهم نشون داد گفت این عــشقه جدیدمـه باورم نشد......... :)

♥ نوشته شده در شنبه 26 دی 1394 ساعت 16:29 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


غم دارم امشب...

 

بنال ای نی که من غم دارم امشب

نه دلسوز و نه همدم دارم امشب

دلم زخم است از دست غم یار

هم از غم چشم مرهم دارم امشب

همه چیزم زیادی میکند، حیف!!!

که یار از این میان کم دارم امشب

چوعصری آمد از در ،گفتم ای دل

همه عیشی فراهم دارم امشب

ندانستم که بوم شام رنگین

به بام روز خرم دارم امشب

برفت و کوره ام در سینه افروخت

ببین  آه  دمادم  دارم امشب

به دل جشن عروسی وعده کردم

ندانستم که ماتم دارم امشب

درآمد یار و گفتم دم گرفتی

دمم رفت و همه غم دارم امشب

به امید اینکه گل تا صبحدم هست

به مژگان اشک شبنم دارم امشب

مگر آبستن عیسی است طبعم

که در دل بار مریم دارم امشب

سر دل کندن از لعل نگارین

عجب نقشی به خاتم دارم امشب

اگر روئین تنی باشم به همت

غمی همتای رستم دارم امشب

غم دل با که گویم ای مهران

که محرومش ز محرم دارم امشب

 

♥ نوشته شده در سه شنبه 22 دی 1398 ساعت 11:18 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


خدایا...

               •*●•*●•*● خـــــــــــــــــــــدایـــــــا !!!●*●*●*•

                               این روزها
                          فازم بد جور سنگینه
                      یا از این دنیا "دیلیتم" کن !!!!
                         یا خودم "لفت" میدم
                      لبخند دروغــکی چرا ؟؟؟  
                            خــــوب نیستـــــم
      
                                  گیر کرده ام
                           در گلوی زندگـــــی!!!       
             کاش می توانستم راحـــت حرف بزنم
                 میان آدم های این اتاق مجازی     
                   لال بودن را ترجیـح مـــیدهم ،
              وقتی کســـی نیست عمق درد پنــهان شده
                   در حرفهایم را حــــس کند!!!!
           ●***●من اعتراف میکنم کم اوردم●***●

♥ نوشته شده در یک شنبه 6 دی 1394 ساعت 21:43 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


اگه دیدی...

اگر دیدے ڪسے غیر طبیعے غذآ میخوره و مڪث میڪنہ

بدون ■ نآرآحتہ

اگر دیدے اصلآ اشڪ بہ چشمآش نمیآد

بدون خیلے ↯ تو دآره

اگہ دیدے ڪسے زیآد میخنده

بدون خیلے 《 زخم خورده

اگہ دیدے ڪسے بہ همہ چیز بے توجهہ

بدون زمآنے بیش از اندآزه ♤ عآشق بوده

اگہ دیدے ڪسے تو احوآل پرسے میگہ شُڪر بد نیستم

بدون دروغ میگہ ¤ نہ حآلش خوبہ و نہ روزگآرش ‌¤

اگہ دیدے ڪسے خیلے فیلم نگآه میڪنہ

بدون از نظر عآطفے ♥️ بدجور ڪم آورده ♥️

اگہ دیدے ڪسے زیآد آهنگ گوش میده

بدون دردآشو خیلیآ ⇦ نمیفهمن

اگہ دیدے ڪسے خودشو از دید دیگرآن قآیم میڪنہ

بدون از خیلیآ ↻ ضربہ خورده

مآ خیلے چیزآ میبینیم امآ توجہ نمیڪنیم ...

بہ خدآوندے خدآ قسم ڪہ همش منــــــــــم

♥ نوشته شده در یک شنبه 6 دی 1394 ساعت 20:34 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


قتل احساس...

"بـے رحمانه ترین"
'خیــــــــــــــــــــــانت'?!
"این" است
که...
'وارد'
"زنـــــــــــــــــــــــدگے"
'کسے' شوے !
"وابســــــــــــــــته اش" کنے !
و...
'بعد'
از "مدتے"
'آنقــــــــــــــــــــــــــــدر'
"زندگیش" را
"خــــــــــــــــــــــالے"
'کنے' که...
یک "عمــــــــــــــــــــــر"
با "خاطراتت"
"بمیرد"!!
هیچ 'چیز'
"بدتر" از
"قتـــــــــــــــــــــــــل احســــــــــــــــــــــــــــاس"
'نیست'.....
خیلی
    سخته
             یکیو
                به اندازه ی
                         وجودت
                              دوست
                                داشته
                               باشی
                                بعدش
                             با تمام
                          توانت
                  بخوای
      فراموشش
کنی!
خــــــــــــدایـــــا . . .
نمـــی خــواهـی امتحـان هـایـت را تمــام کنــــی ؟؟

تـــو کـــه خــــوب میـــدانــــی ؛
مـن اگــر صبـر ایــوب داشتــه بــاشــم ؛
عمـــر نــوح نــــدارم . .
تمـــامـش کــن . ....

♥ نوشته شده در یک شنبه 6 دی 1394 ساعت 20:29 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


خودکشی...

#+گفت : قرص برنج؟
#-گفتم : نه...
#+گفت : سيانور؟
#-گفتم : گرونه...
#+گفت : ديازپام؟
#-گفتم : احتمال برگشت داره...
#+گفت : سياني پتاسيم؟
#-گفتم : دردسر خريدن داره...
#+گفت : سقوط از بلندي؟
#-گفتم : احتمال زنده موندن و قطع نخاع داره..
#+گفت : تيغ؟
#-گفتم : باز احتمال زنده موندن و بدنامي داره...
#+گفت : صبر كن!؟
#-گفتم : چرا؟!
#+گفت : خاطره ها،کار خودشونو میکنن.

♥ نوشته شده در شنبه 21 آذر 1394 ساعت 16:46 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


تغییر کردم...

حرف دلــــــــــه خودمه پس گــــــــــوش کــــــــــن!!!⇩⇩↯⇩
مــــــــــن خیــــــــــلي تغییرکردم
خیــــــــــلي....
دیگہ واســــــــــہ نبودن کسی
گریــــــــــہ نمیکنــــــــــم!
دیگہ به عشق دیدن کسی بیرون نمیــــــــــرم!
دیگہ خندیدن بلدنیستم
فقط اروم میشینم یه گوشه ونــــــــــگاه میکنم!
دیگہ شوخی نمیکنم
دیگہ دنبال متن عاشقانہ نیستم
دیگہ انلاین بودن کسی روچک نمیکنم!
دیگہ نگران کسی نمیشم!
دیگه منتظر پی ام نیستم!
بــــــــــدنشدم نــــــــــہ
فقط خســــــــــتم ....
مــــــــــرگ احســــــــــاســـــــــم مبــــــــــارڪ.....

♥ نوشته شده در شنبه 21 آذر 1394 ساعت 16:34 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دل نوشته...

عزیــــــــــــــــزم↜
دلگیـــــــــــر نشو از نوشته هایم↜
اگــــــــر دوست داری↜
جایمـــــان را عوض می کنیـــــم↜

تـــــــــــو بنویس


من ◥خیــــــــــــــانت◣ میکنم

♥ نوشته شده در شنبه 21 آذر 1394 ساعت 16:31 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


من...

در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من...
شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من...
 
جمعیتی اطراف تو سرگرم طوافند
بر گِرد تو پروانه زیاد است، ولی من...
 
شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی
از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من...
 
بگذار که بغض تو بماند که بماند
هر چند تو را شانه زیاد است، ولی من...
 
این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن
باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من...

♥ نوشته شده در شنبه 21 آذر 1394 ساعت 12:24 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


آمد و رفت...





حلقه ی دست مرا اسباب بازی کرد و رفت
غصه ها را توی قلبم سر جهازی کرد و رفت

من برایش مثل کودک ذوق می کردم ولی
مدتی با خنده هايم خاله بازی کرد و رفت

سرنوشت ما به زيبايی به هم برخورد كرد
خط عشقش را چه بد با من موازی کرد و رفت

کم شد از من بعد از او از ما ، منی باقی نماند
انقلابی توی دنیای رياضی کرد و رفت

گفته بودم که مگر از روی نعشم بگذری
پوز خندی زد به رویم ، يکه تازی کرد و رفت

 قبل رفتن در نگاهم حس و حال شعر ريخت
حالت مرگ مرا هم صحنه سازی کرد و رفت


♥ نوشته شده در جمعه 20 آذر 1394 ساعت 16:34 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


بچین...
بچین میز قمارت را دل از من روی ماه ازتو
بیا بردار بازی کن سفید از من سیاه ازتو

همیشه آخر بازی کسی که سوخت من بودم
همیشه باخت بامن بوده گاه از عشق گاه ازتو

تو رُخ میتابی و من قلعه ات را آرزومندم
خر است این اسب اگر یک لحظه بردارد نگاه ازتو

تمام خانه ها را بر سرم آوار کردی و
کسی جرأت ندارد تا بگیرد اشتباه از تو

قشنگم ، فیل ما مست است و گاهی کجروی دارد
نگیری خرده بر مستان اگر بستند راه از تو

مطیع رإی خوبانم . چه بگذاری چه برداری
کماکان برنمی گردد سر ما بی کلاه از تو

در این بن بست حیرانی کجا میرانی ام ؟ دیگر
چه دارم رو کنم زیبای کافر کیش،آه از تو.
???
♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 آذر 1394 ساعت 22:8 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


مینویسم...

مینویسم...
 برای قلبی که شکست...
 ودستی که دیگرتوان نوشتن ندارد...
 مینویسم..
ازسرابی که همه هستی ام را به یغما برد...
 و از طوفانی که خانه آرزوهایم راویران ساخت...
 مینویسم...
 ازبغض..
 ازسکوت..
ازهرآنچه باید بشکند..
 مینویسم...
 از دردهای التیام نیافته...
 ازبغض های بی صداشکسته...
 مینویسم...
 ازتنهایی...
 ازبی کسی
 دلم گرفته ای خدااااااااااا

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 آذر 1394 ساعت 22:4 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


تقدیم به عشقم...

تقدیم به عشقم:

مـــــــے نویســــــــــم بــــــــه نــــام عشــــــــ❤️ـــــــــــق...

بــــــه نـــام دل...
  بــــــه حرمــــــــــت این لـــــــحظـــــــــــه های بــــــــے تڪـــــــــــــرار

  بــــــه شـــــــــــوق تــــــــــــــــــــــو

بــــــــه نام عشــــــــــ❤️ـــــــــق مــــــــے نویســـــــــــــم

 
                                 ❤️دوستت دارم❤️
 

♥ نوشته شده در چهار شنبه 27 آبان 1394 ساعت 12:0 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دلم...

دلم کسی رو میخواد
که ♥️دلش❥ جز من ✔️
کسی رو ✘✘نخـــــــــــــــواد✘✘ هه مگه داریم...?؟؟؟

♥ نوشته شده در دو شنبه 25 آبان 1394 ساعت 12:29 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


اومدی بالاخره؟...
✘عشقم ✘ ﺍﻭﻣــدی ﺑﺎلآﺧــﺮﻩ ؟

ﺍﻯ ﺟﺎﻧـﻢ چــه ﺧــﻮﺵ ﺗـیپــی ﺗــﻮ

ﻧﻴﮕــا ﺩﺳﺘــﻪ ﮔﻠﺸــﻮ ??، ﺧــﻮﺩﺕ ﮔﻠـی ??✘عشقم✘

ﺧﻴﻠــی ﻣﻨﺘﻈــﺮﺕ ﺑﻮﺩﻣــﺎ

ﻳﮑﻤــی ﺩﻳــﺮ ﺍﻭﻣــﺪی ، ﻭﻟــی ﺑــﺎﺯﻡ ﻗﺒﻮﻟــﻪ

ﻣﺮﺳــی کــه ﺍﻭﻣــدی

ﻧﮕــا ﭼﺸﻤﺎﺷـﻮ?? ، ﺍﻯ ﺟــﺎﻥ
ﮔﺮﻳــﻪ ﮐﻨــی چــه ﺯﺷــﺖ ﻣﻴﺸــی ✘عشقم✘

ﻣﮕــﻪ ﻧﮕﻔﺘــﻢ ﺩﻭســت ﻧــﺪﺍﺭﻡ ﺍﺷﮑﺎﺗــﻮ ﺑﺒﻴﻨــﻢ ؟

ﮔﺮﻳــﻪ?? ﻧﮑــﻦ ﺩﯾﮕــﻪ

ﺭﺍﺳﺘــی ...

ﺳﻨــﮓ?? ﻗﺒﺮﻣــو ﭘﺴــــــﻨﺪﻳــدی؟✖️
♥ نوشته شده در دو شنبه 11 آبان 1394 ساعت 15:22 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


یه وقت های خاص ...

ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﻳﻲ ﻫﺴﺖ ٠٠٠
ﮐﻪ ﻗﺸﻨﮕﻴﺶ ٠٠٠
ﺑﺎ ﻫﻴﭽﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻧﻴﺴﺖ ٠٠٠ : •●❥
.
ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﭘﻴﺮﺍﻫﻦ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﻱ ﻋﺸﻘﺖ ٠٠٠
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ ﺑﻪ ﺗﻨﺖ ﺯﺍﺭ ﻣﻲ ﺯﻧﻪ ٠٠٠ !!
.
•●❥ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻣﻲ ﺯﻧﻪ ﻛﻪ ٠٠٠
ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﺭﺳﻴﺪﻱ ﺧﻮﻧﻪ ٠٠٠؟؟
.
•●❥ ﻭﻗﺘﯽ ﻳﻪ ﭘﺴﺮﻱ ﺑﺪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ٠٠٠
ﻭ ﺍﺧﻤﺎﺵ ﻣﻴﺮﻩ ﺗﻮ ﻫﻢ ٠٠٠ !!
.
•●❥ ﻭﻗﺘﻲ ﺗﻮ ﻳﻪ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻱ ٠٠٠ •●❥
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻛﻠﻲ ﺫﻭﻕ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ٠٠٠
ﺑﺮﺍﺕ ﻟﻘﻤﻪ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ ﻭ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﺩﻫﻨﺖ ٠٠٠ !!
.
•●❥ ﻭﻗﺘﻲ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ٠٠٠ !! •●❥
ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺭﺍﺟﺒﻪ ٠٠٠
ﻣﺪﻝ ﻣﻮﻫﺎﺕ ، ﺭﻧﮓ ﺭﮊﺕ ، ﻣﺪﻝ ﻟﺒﺎﺳﺎﺕ ﻧﻈﺮ ﻣﻴﺪﻩ ٠٠٠ !! •●❥
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﺧﻦ ﻫﺎﺗﻮ ﻻﻙ ﻣﻲ ﺯﻧﻪ ٠٠٠ !!
•●❥ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﮊﺗﻮ ﺩﻭﺭ ﻟﺒﺖ ﻣﯿﻤﺎﻟﻪ ٠٠٠ !!
•●❥ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﻩ ٠٠٠ !!
.
•●❥ ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻴﺸﻲ ٠٠٠
ﯾﻪ ﻏﻠﺖ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻴﺸﻪ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﻫﻢ ﻣﻴﮕﻪ :
ﭼﻴﻪ ﻋﺰﻳﺰﻡ ؟ ﺗﺸﻨﺘﻪ ؟ ﺁﺏ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻱ ؟ ﮔﺮﻣﺘﻪ ؟ ﺳﺮﺩﺗﻪ ؟

ﺑﻌﺪ ﻛﻪ ﺧﻴﺎﻟﺶ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﭼﻴﺰﻳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ٠٠٠

ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﺑﻴﻬﻮﺵ ﻣﻴﺸﻪ ٠٠٠ !!
.
•●❥ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ٠٠٠
ﺍﺯﺕ ﻧﻈﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ٠٠٠ !!
.
❥ •● ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﻱ ﺑﻬﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﻛﻪ ٠٠٠ :
.
.
.
.
" ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﯽ

♥ نوشته شده در دو شنبه 27 مهر 1394 ساعت 17:19 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


غزل مجنون...
غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلی
 نَفَسم بگو کجایی که ستاره ی سهیلی؟!
 
دو سه خط گلایه دارم، که به عرض میرسانم:
 من و میل اینچنینی!!!تو چرا بدون میلی؟!
 
همه شب به انتظارت، غزلی سروده ام تا
 تو یِ بی وفا بدانی ،که دلم گرفته ! خیلی
 
نَنَویسم از نبودت؟؟! به خدا نمیتوانم
 چه کنم گُلم؟...بمیرم؟بروم زیر تریلی؟
 
تو که پیش من نباشی،همه ی دار و ندارم...
 قلمی...دفتر شعری، دو سه واژه ی طُفیلی
 
تو نماز نیمه شبها...تو نیایشی...نه شعری!
 تو شبیهِ یک دعایی،که مقدسی! کُمیلی
 
من و پای لنگ شعرم،تو بگو چگونه روزی...
 برسم به گَرد پایت؟ که قطار روی ریلی
 
نکند خبر نداری؟نَفَسم بیا که کار از...
 غزل و گریه و هق هق،به خدا گذشته! سَیلی
 
که ز گونه های خیسم، همه شب چنان روانی
 که نهار سرنوشتم،شده نوش جانِ لیلی...
♥ نوشته شده در دو شنبه 27 مهر 1394 ساعت 17:1 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


به سلامتی...
سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش✔️

سلامتی اون شب✔️

سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن✔️

اما پسر خندید تا جشن خراب نشه✔️

سلامتی اون خنده ی زوری✔️

سلامتی عروسی که ماه شده بود✔️

سلامتی عاقدی که اومد✔️

سلامتی شناسنامه ها✔️

سلامتی بغض پسر✔️

 سلامتی بار اول✔️

سلامتی بغض پسر✔️

 سلامتی بار دوم✔️

سلامتی بغض پسر✔️

 سلامتی بارآخر✔️

سلامتی پلاک زنجیری✔️

 که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند✔️

سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد✔️

سلامتی اجازه بزرگترها✔️

سلامتی بله✔️

سلامتی بغض پسر✔️

سلامتی چشم خیس دوستان✔️

سلامتی اون حلقه که جایگزین حلقه پسر شد✔️

سلامتی ماشین عروس✔️

سلامتی سستی زانو✔️

سلامتی سیاهی چشم✔️

سلامتی اون شب✔️

سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد✔️

سلامتی چشمای خیس✔️

سلامتی یه عمر تنهایی✔️

سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد✔️

سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه✔️

سلامتی امشب✔️

سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز✔️

به عشقشون نرسیدن✔️
سلامتی هر چی عاشقه ✔️
------------------

♥ نوشته شده در دو شنبه 27 مهر 1394 ساعت 16:46 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


i love you

love ________________ ♥

im a love ... i have in the my heart true love

... love of you.. you are to my heart...

oh!what a but you?..are you love me?

..how?..what do you have in your heart...i love you very .. very mach

..are you love me?..oh you is very nice..


...nafas

♥ نوشته شده در یک شنبه 19 مهر 1394 ساعت 18:17 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


سلامتی


* ﭘﯿﮏ اول ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺭﻓﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ :ﺳﻼﻡ ﺁﺑﺠﯽ!!!این یکی خاص

* ﭘﯿﮏ دوم ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﻭﻥ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﭘﺎﺩﮔﺎﻧﻪ ﻭﻣﻮﻗﻊ ﺷﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻓﮑﺮ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ! ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﺍﺭﻩ ﺷﺎﻡ ﻭﺑﺎﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮ
ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ.

* ﭘﯿﮏ ﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﺸﻪ ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺸﻪ ...

* ﭘﯿﮏ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﺰﺩﺵ ﻋﺎﺷﻖ ﭘﺴﺘﭽﯽ ﺷﺪ !!!

* ﭘﯿﮏ ﭘﻨﺠﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻮ ﺗﻨﻬﺎمون ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻮﻟﺪﺵ ﺭﻣﺰ ﮔﻮﺷﯿﻤونه!

* ﭘﯿﮏ ﺷﯿﺸﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺸﻮﻥ , ﻫﻮﺍﯼ ﺍﻏﻮﺵ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﻟﯽ ﺟﺰ
ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﯼ ﻏﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻧﺸﻮﻥ , ﻧﺪﺍﺭﻥ ...

* ﭘﯿﮏ ﻫﻔﺘﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ
ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻣﺮﺍﻣﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﮔﻔﺖ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺗﺎﻭﺍﻥ
ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻨﻢ ﺗﺎﻭﺍﻧﺸﻮ ﻣﯿﺪﻡ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﺎﻝ ﻣﺮﺩﻩ . ﺣﺮﻑ ﺍﺧﺮﺵ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﺭﻭﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﮔﻔﺖ ﻋﺸﻘﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺑﺎﺵ
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﮔﻔﺖ :
ﺳﻼﻡ ﺩﺍﺩﺍﺵ ، ﺳﻼﻡ ﺯﻥ ﺩﺍﺩﺍﺵ...

*پیک هشتم به سلامتی
به سلامتیه دختری که سره سفره عقدش بجای گفتن با اجازه بزرگترا... گفت: با اجازه عشقی که نذاشتین بهش برسم...!!!

♥ نوشته شده در جمعه 17 مهر 1394 ساعت 17:56 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


دلم گرفته...
دلم گرفته..

دلم گرفته
به قدر تمام روزها?? که
خند?دم
و همـــه آدم هــــــا را خنــــــــــــداندم
روزها?? بـــــــــــود که صــــــــدا? خنده ها?م
گـــــــــوش همــــــــــــه رو کر م? کرد ...
اماحا?
صـــــــدا? گر?ه ها?م را
حت? خـــودم هم نم? شنوم
دلم باران م? خواهد ... . بـــــــــارا ن!
دلم در?ا ... م? خواهد ... در?ــــــــــــــــــا !
دلم ... دل ... م? خـــــــــــــواهد ...
چند يست در سکوت
زندگي مي کنم
کاش کسي درک مي کرد سکوتم از رضايت نيست..

♥ نوشته شده در چهار شنبه 1 مهر 1394 ساعت 22:33 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


رفت...
گفتم: واقعا داري ميري؟


گفت:آره...


گفتم:منم بيام؟


گفت: جايي که من ميرم جاي دو نفره نه 3 نفر!


گفتم : برميگردي؟


فقط خنديد....


اشک توي چشمام حلقه زد ، سرمو پايين انداختم ،

دستشو زير چونم گذاشت و سرمو بالا اورد


گفت: تو کجا ميري؟...


گفتم : ميرم بالاخره يه جايي...


گفت: تنها نريا، يکيو با خودت ببر...!


گفتم جايي که من ميرم جاي 1 نفره نه 2 نفر!


گفت : بر ميگردي؟


گفتم: جايي که ميرم راه برگشت نداره !


من رفــــــــــــتم اونـــــم  

رفـــــــــــــــــــت...


ولي اون مدت هاست که برگشته و با اشک چشماش...


خاک مزارمو شستشو ميده .


به سلامتي روز مرگـــــــم...!   

♥ نوشته شده در چهار شنبه 1 مهر 1394 ساعت 22:22 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


امشبم گذشت...
امـــشــب هـم دلـــم گــرفـت چـون شــبـهـــاي پـــيــش...
امــا
امـــشـــب هـــيـــچ چـيـــز آرامـــم نـــکــرد,  امـــشــب صــدايـــت مــرهـــمِ زخـــم هــايـم نـشـــد بـلکـــہ بـا صـدايـت آتــشـے در جــانـم گـــُر گــرفـــت کـہ دريـــايــے از اشــکـــم قـادر بـہ خـامـوشـــيِ آن نـــشـــد,,,
سـالــهــا تـــو مـــرا مــرهــم بــودي
حــال چــہ کــنـــم کــہ خــود آن دردي؟!
مـرهـمـے نـمـــيـــابـم,,,
آشـوبـــم
آتـشـم
مــےســوزم
و ايـن را مـے دانـم کـہ نـيـــمـہ شـــبـي در حـســرت ديـدارت هــمـچــون آواره اي بــيــصـــدا مـےمــيـرم...

♥ نوشته شده در چهار شنبه 1 مهر 1394 ساعت 22:20 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


راضیم...
[ ] ?...حــــــــــِـــيــــفــــــِـــــــ  ايــــن  روزهـــاےِ
[ ]
[ ]  ??جــــــــــــَــــــوونـــــــــــــے??...
[ ]
[ ]   کــــه  هــــــــَـــمــــــــش  داره  با

[ ]??بــــــــي حوصله گي??مـــــے گـــــــذَره...?  
[ ]
[ ] حوصله : سَـــر !?
[ ]
[ ] عشق :ســـَرد !?
[ ]
[ ] ســـر : درد !?
[ ]
[ ] مغـز : هنـــگ !
[ ]
[ ] دل : تنـــگ !?
[ ]
[ ] چشم : تـــَـر !?
[ ]
[ ] گوش : کــَـر !?
[ ]
[ ] مــــخ : رَد !
[ ]
[ ] ?خسته نباشى سرنوشت! دمت گرم..?
[ ]
[ ]              راضييييييييم ازت!!!!

♥ نوشته شده در چهار شنبه 1 مهر 1394 ساعت 22:18 توسط ɱЯ♥ǞκǞɱ :


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

Design By : Bia2skin.ir